۴ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

واقعیت یا مجاز؟ مساله این است

برای آدمهای رئالیست، سینمای هند بسیار سخیف و بی پایه جلوه می کند. بالیوود با ضعف شدید تکنیک و اغراق زیاد همواره دستمایه طنز قرار می گیرد. اما اگر به فلسفه ساخت چنین فیلمهایی توجه شود، دیگر سخیف نخواهند بود. فیلمسازان هندی می گویند واقعیت که واقعیت است و هر روز با آن سر و کار داریم. ما به دنبال فضایی هستیم که بتوانیم دمی از این فضا جدا شویم. جایی که بتوان آرزوها را دید و به دور از دغدغه های روزمره، تمدد اعصاب کرد. این همان چیزی است که نه تنها در بالیوود بلکه در هالیوود هم شاهدیم، با تکنیک بسیار قوی و اغراقی باورپذیر. پر بیراه نخواهد بود اگر بگوییم فیلمی می تواند توجه عموم مردم را جلب کند که بتواند عامه را لختی از فضای حقیقی جدا ساخته و زندگی در دنیایی دیگر را هرچند کوتاه برایشان به ارمغان بیاورد. اگرچه نمی توان این دیدگاه را به طور کامل تایید کرد، اما چندان هم اشتباه نیست.
به مدد اینترنت و اپ های موبایلی، این فضای غیر حقیقی - اما کاملا حقیقی - گسترش یافته و از انحصار خارج گشته است. امروزه، هرکس می تواند دنیایی بسازد و در منظر مخاطبینش قرار دهد. اما نوع مواجهه با این دنیا متفاوت است. بعضی می گویند فضای مجازی فقط زیبایی ها را نشان می دهد و از سختی ها چیزی نمی گوید. زیرا مردم استقبال نخواهند کرد. پس نباید به آن توجه کرد و باید مراقب گرفتار شدن در دام آن بود. زیرا علاوه بر مخاطب، حتی مولف و صاحب اثر نیز تحت تاثیر فضای مجازی، تنها زیبایی ها را منتشر خواهد کرد تا بتواند افراد بیشتری را جذب نماید.  عده ای برای رهایی از این دام سعی می کنند تا خود حقیقیشان را در فضای مجازی نشان دهند.
اگرچه اصل این ادعا درست است، اما نگاهی دوباره به فلسفه حاکم بر سینمای هند و آمریکا و حتی نگاهی به خصوصیات انسانی و علاقه به انتشار خوبی ها و زیبایی ها و در مقابل پوشاندن زشتی ها و بدی ها، می تواند در تحلیل نوع مواجه با فضای مجازی راهگشا باشد. 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا نصرالهی

کلید بدی ها

در روایتی از امام حسن عسکری علیه السلام نقل شده است که همه زشتی ها و پلیدی ها در خانه ای قرار داده شده و کلید این خانه دروغ است. اگر هیچ دلیل دیگری برای بدی دروغ وجود نداشته باشد، همین دلیل کافیست تا از دروغ پرهیز کنیم، چه برای اصلاح خودمان و چه برای اصلاح جامعه. یعنی هم فرد و هم جامعه برای رسیدن به صلاح و سداد باید از دروغ پرهیز کنند. 

زیاده عرضی نیست. 

عزت مدام 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمدرضا نصرالهی

اولین مساعده (سفرنامه، قسمت اول)

اولین مساعده

برای عاشق کتاب و سفر، جشنواره­ای با موضوع کتاب در فاصله­ای دور بسیار لذت بخش خواهد بود. هم فال است و هم تماشا. خصوصا اگر این جشنواره در یک شهر ساحلی برگزار شود که دیگر عیش تمام خواهد بود.

بعد از مدتها کار و کار و کار و مرخصی نرفتن، با خبر شدم یک جشنواره کتاب در شهر پارسیان برگزار خواهد شد. همین هم شد بهانه­­ ای برای گرفتن دو روز مرخصی، پنجشنبه و شنبه. یکشنبه هم تعطیل رسمی بود و این یعنی چهار روز مسافرت. اما مشکل بزرگ همیشگی وجود داشت. برای ما کارمند جماعت که وابسته به حقوق ماهیانه هستیم، خصوصا وقتی پس­انداز نداشته باشیم و حقوقمان به سختی هزینه های یک ماهِ مان را تامین می کند، رسیدن به سر برج کار سختی خواهد بود. حالا تصمیم گرفته­ام آخر ماه بروم مسافرت ، یعنی روز بیست و نهم ماه. از حقوق هم خبری نیست و موجودی ته حسابم فقط بیست و سه هزار تومان است. همین شد که برای اولین بار در تمام دوران کاری، درخواست مساعده بدهم. همیشه درخواست پول برایم سخته بوده، چه وقتی که بچه بودم از پدرم، چه الان از اداره. اما دیگر چاره ای نداشتم. خستگی چند ماه کار، اعصاب خراب از مشکلات و هزار چیز دیگر به شدت سفر لازمم کرده بود. اگرچه چند روز قبل درخواست مساعده داده بودم، اما هنوز خبری نشده بود. با این وجود چهارشنبه کوله­ام را بستم و با امید به اینکه مساعده پراخت شود، رفتم اداره. خدا را شکر بعد از ظهر چک صادر شد و من راهی شدم.

همیشه از ترمینال متنفر بودم. رفتار فروشنده­های بلیط اصلا دوستانه نیست. این رفتار را اضافه کنید به زمان پیک سفر، یعنی زمانی که مسافر زیاد است و اتوبوس کم. وقتی به ترمینال رسیدم، فهمیدم در محاسباتم اشتباه کرده­ام. تقریبا تمام ترمینال را گشتم اما جای خالی برای عسلویه یا حتی بوشهر پیدا نمی­شد. ناامیدانه تک تک  تعاونی های ترمینال را سرک می کشدیم و تکرار می کردم: عسلویه، بوشهر. اگرچه میدانستم فاصله بندرعباس تا پارسیان زیاد است  حتی به این فکر افتادم که راهی بندرعباس شوم و از آنجا به پارسیان بروم. خوشبختانه یک جای خالی پیدا شد. منتهی الیه سمت راست اتوبوس، دقیقا آخرین صندلی. این مرحله هم به خیر گذشت. حالا باید سختی بیست ساعت نشستن روی صندلی اتوبوس را تحمل کنم و خواب چه نعمت بزرگیست.

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا نصرالهی

شروعی دوباره

بسم الله الرحمن الرحیم 

مدتها پیش، وقتی هنوز اپ های موبایلی مد نشده بودند، وبلاگ نویسی می کردم. بعدها اما از این فضا دور شدم، هم به خاطر شغله کاری و هم این فکر اشتباه که دیگر کسی وبلاگ نمی نویسد و وبلاگ نمی خواند. هرچند خودم همیشه میگفتم با ایجاد رسانه های جدید، رسانه های قدیمی از دور خارج نمی شوند. نمی دانم چه شد که خودم چنین اشتباهی کردم و وبلاگ نویسی را کنار گذاشتم. به هر صورت، چندی پیش که خدمت دوست عزیزی بودم، صحبت از وبلاگ نویسی شد و پشنهاد کرد به این فضا برگردم. 

جناب دکتر صفایی نژاد، مدیر محترم انتشارات جام جم و نویسنده وبلاگ پژوهشگر، کسی بود که مرا از این اشتباه خارج کرد. همین شد که دوباره به عهد پیشین برگشتم. اگرچه در تلگرام و اینستا هم همچنان فعال خواهم بود. 

برای خواندن نوشته های پیشین می توانید به mrnasr.blogfa.com مراجعه کنید.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا نصرالهی