۲۲ مطلب با موضوع «کتاب» ثبت شده است

پری دخت؛ مراسلات پاریس طهران

در دو ماه گذشته دو کتاب با نثر و ادبیات قاجاری خوانده ام. اولیش کتابی بود از ایشی گورو به اسم بازمانده روز؛ نویسنده ای که در ژاپن متولد اما در انگلستان بزرگ شده است؛ با ترجمه ای خوب از نجف دریابندری. دومیش کتاب پری دخت اولین اثر منثور حامد عسکری؛ شاعر جوان معاصر. پریدخت، دختریست اهل پامنار تهران که به عقد سید محمود درآمده و شویش برای تحصیل طبابت به دیار فرنگ رفته است. کتاب نامه نگاری بین این دو عاشق دلداده است و در مدت کوتاه بعد از رونمایی به چاپ دهم رسیده. کتاب کم حجمیست که می توان در یک ساعت آن را به اتمام رساند. 

در نقد این کتاب می توان هم به فرم نظر داشت و هم به محتوا. از نظر فرمی اگرچه نویسنده محترم سعی کرده است از ادبیات مرسوم در زمان قاجار استفاده کند اما فراز و  فرودها در متن مشخص است. به عبارت دیگر گاهی از ادبیات آن دوران دور شده و حالت امروزی گرفته است. نکته فرمی دیگر، لحن پریدخت در نامه هاست. می دانم قراردادن خود به جای یک زن آن هم زنی که بیش از صد سال پیش زندگی می کرده، سخت است و اگرچه نویسنده محترم سعی کرده از زبان یک زن نامه ها را بنویسد، اما چنین حسی در خواننده ایجاد نمی شود. ادبیات پری دخت بیشتر مردانه است تا زنانه. نکته قابل توجه دیگر عدم شخصیت پردازی و فضاسازیست. خواننده نه می تواند شخصیت پری دخت و سید محمود را مجسم کند و نه فضای تهران آشوب زده از جنبش مشروطیت یا پاریس را. 

از نظر محتوایی نیز چند اشکال در کتاب خود نمایی می کند که نشان می دهد اطلاعات نویسنده در مورد آن زمان کافی نیست. به عنوان مثال سید محمود می گوید در فرانسه قهوه می خورم و چایم تمام شده و پری دخت در جواب می نویسد برایت چای لاهیجان فرستادم. این درحالیست که در آن زمان ایرانیان قهوه می نوشیدند و چای نویشدنی اشرافی لحاظ می شد و عمومیت نداشت. نمونه دیگر اینکه (البته این مورد اختصاص به آن زمان ندارد و نام رود سن از آن زمان تا کنون تغییری نکرده) سید محمود با اینکه کنار رود سن می نشیند و نامه های پریدخت را می خواند اما اسمی از این رود به میان نمی آورد. پیدا کردن نام رودی که از داخل شهر پاریس می گذرد، سخت نیست. بنده متوجه نشدم چرا نویسنده محترم از ذکر نام این رود خودداری کرده است. نکته قابل توجه دیگر اشارات بلکه تصریحات اروتیک نامه نگاریهاست. اگرچه داستان، داستانی عاشقانه است و نامه هایی بین دو دلداده رد و بدل می شود، اما تلویحات و تصریحات اروتیک لازمه عشق و عاشقی نیست ولو اینکه آن دو نفر زن و شوهر باشند. این موضوع زمانی بیشتر خودنمایی می کند که توجه کنیم زمان داستان متعلق به بیش از صد سال پیش است. استفاده ازعبارات اروتیک هنوز در زمان ما در بین قشر مذهبی تابو محسوب شده و از به کار بردن آن خصوصا در نامه نگاری خودداری می شود. ناگفته پیداست که در آن زمان شدت این تابو بیشتر بوده و نوشتن چنین عباراتی آن هم در نامه هایی که احتمال داشت به دست اغیار بیافتد بسیار بعید می نماید؛ خصوصا اینکه هم پری دخت و هم سید محمود از خانواده ای مذهبی هستند. اساسا، نه وجود چنین عباراتی کمکی به داستان می کند و نه حذف آن خللی وارد.

در مجموع باید گفت: پریدخت داستان ضعیفی است که اگر توسط داستان نویسی مشهور نوشته شده بود، یک شکست بزرگ لحاظ می شد. اما جسارت نویسنده در پرداختن به موضوعی تاریخی در ضمن داستانی عشقی ستودنی ست؛ شیوه ای نو که بابی جدید در پرداختن به مقاطع مهم تاریخی باز می کند؛ اگرچه چنین سبکی در ادبیات دنیا مسبوق به سابقه بوده و بدیع نیست.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا نصرالهی

کتاب کاغذی یا Ebook ؟

فاصله خانه تا محل کارم بسیار زیاد است، چیزی در حدود 40کیلومتر. اگر دقیق بگویم در نزدیک ترین حالت 37 کیلومتر با ترافیک بسیار که عطایش را به لقایش بخشیده ام. مسیر بعدی 48 کیلومتر است با ترافیکی کمتر. این را هم رها کرده ام و هر روز با تاکسی و مترو خودم را به اداره می رسانم. نه اینکه ماشین ندارم ، دارم، یک پراید مدل 83 که معاینه فنی اش را هم گرفته ام. چیزی که اگر نداشته باشید، ماشینتان نه خودتان، اگرچه گاهی خودتان هم باید داشته باشید. جریمه خواهید شد. آقایان فکر می کنند با این این اجبارها می توان از آلودگی هوای تهران کاست. نمی دانند یا نمی خواهند بدانند که مشکل درجای دیگر است؛ نمی دانم. بگذریم. 

فاصله خانه تا محل کارم بسیار زیاد است، چیزی در حدود یک ساعت و نیم و گاهی بیشتر و من این مسیر را با تاکسی و مترو طی می کنم؛ به چند دلیل. یکی از مهمترین دلایل این کار استفاده از زمان است برای مطالعه. مترو جای خوبیست برای مطالعه؛ هرچند شلوغ است و تحت فشار قرار میگیرم و هل می دهند و گاهی دعوا می شود و به هم فحش می دهند. اما کتاب باعث می شود فارغ شوم از جو موجود و در حس حاصل از مطالعه غرق شوم و در رویای برآمده از کتاب سیر کنم. 

گاهی نفر کناری سرکی داخل کتاب می کشد و چند سطری می خواند و من خوشحال میشوم وقتی ورق می زنم او نیز صفحه جدید را پی میگیرد. گاهی هم درباره کتاب می پرسند و موضوعش. این یعنی علاقمند شده اند. 

دیشب وقتی کتاب ناطور دشت را از کیفم درآورد - کتابی را که مدتها پیش از فروشگاه کتاب داخل ایستگاه مترو خریده بودم و چند روز پیش خواندنش را شروع کردم، چون کتابیست که باشگاه کتابخوانی شهرستان پارسیان برای این ماه معرفی کرده است تا در جلسه ماهانه به بحث گذارند و من که دلتنگ جنوبم دارم برنامه هایم را مرتب می کنم دوباره بیش از هزار کیلومتر مسافرت کنم تا چند عشقم را با هم داشته باشم، سفر، کتاب، جنوب و خلیج فارس - این فکر به ذهنم خطور کرد که در مترو و به طور کلی در اماکن عمومی بهتر است کتاب کاغذی دست بگیرم یا ای بوک بخوانم؟ 

هرکدام محاسن و معایب خود را دارند. اما من به این فکر می کردم که کتاب کاغذی دست گرفتن در جایی که همه سرها داخل گوشی ها و تبلتها فرو رفته نمای بهتری دارد و خواه ناخواه حس کتابخوانی را به دیگران هم منتقل می سازد، مانند خندیدن که مسریست. حتما کلیپش را دیده اید. وقتی ای بوک می خوانی تو هم سرت در گوشی فرو رفته و هیچ فرق ظاهری با دیگران نداری. 

این روزها بیشتر از گذشته افرادی را می بینم که در مترو کتاب می خوانند. اگرچه تعدادشان زیاد نیست، اما به مرور بیشتر هم خواهد شد. فرهنگ هم مانند خندیدن مسریست و سخت ترین افراد را نیز تابع خود خواهد ساخت. شاید در این مرحله لازم باشد بیشتر کتاب کاغذی دست بگیریم و فرهنگ کتابخوانی را جابیاندازیم. ای بوک ها مسیرشان باز خواهد شد. 


پ ن: مترو تهران کار جالبی کرده. دستگاههایی داخل ایستگاهها تعبیه کرده و با دانلود اپلیکیشن فیدیبو روی گوشی یا تبلت، می تونید به مدت یک ساعت از کتابهای الکترونیکیش به صورت رایگان استفاده کنید. جای تشکر ویژه از مسئولین مترو و فیدیبو وجود داره. خوبه تو بقیه اماکن عمومی چنین امکانی فراهم بشه. همچنین امکان اشتراک و امانت کتاب کاغذی هم تو مترو فراهم بشه. خرج کردن برای ترویج کتابخوانی سرمایه گذاری برای آینده کشوره.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمدرضا نصرالهی