لباس، تنها پارچه ای نیست که انسان بر اندام خود می کشد. هر چیزی که انسان، زشتی های خود را با آن می پوشاند، لباس اوست.  به همین دلیل است که خداوند تبارک و تعالی لباس تقوی را بهترین لباس می داند و می فرماید : «ولباس التقوی ذلک خیر». چه اینکه کارکرد لباس پارچه ای هم همین است. به همین دلیل لباس را نازل شده خودش معرفی می کتد: «یا بنی آدم قد انزلنا علیکم لباسا یواری سواتکم و ریشا».

زشتی انسان، گاهی حقیقیست و گاهی پنداری. انسانی که در نفس خود حقارت دارد، سعی در جبران آن با عوامل خارجی دارد. پست و مقام و جایگاه وعنوان و منصب و هرچیز دیگر ابزاری می شود برای جبران زشتی های پنداری او. گاهی خودش چنین دیدگاهی ندارد، اما دیگران او را چنین جایگاهی قرار می دهند .

سالها پیش برای دیدن دوستی به یک مرکز نظامی رفتم. مثل تمام مراکز نظامی ورود با تشریفات خاص خودش انجام شد. از قضا آشنایی را در آنجا دیدم که درجه بالایی داشت و از موقعیت خوبی در آن مجموعه برخوردار بود، اما میز و درجه و جایگاه او را با خود نبرده بود. او بود که بر مقام و درجه، سوار بود نه مقام و درجه بر او. گپی زدیم و خوش و بشی کردیم. 

موقع خداحافظی تا پایین ساختمان آمد و به رسم ادب، بدرقه ام کرد. سرباز دژبانی از دور این صحنه را دید، پیش خودش فکر کرد من هم از جایگاه مهمی در سلسه مراتب نظامی برخوردارم. غافل از این که انسان یک لا قبایی بیش نیستم. اصلا نظامی نیستم چه رسد به داشتن درجه و جایگاه و موقعیت. موقع خروجم از محوطه، احترام نظامی گذاشت و به اصطلاح پا کوبید. خنده ام گرفت از این رفتار و با خود می اندیشیدم که اگر موقع ورود می دانست که با چه کسی آشنایی دارم آیا همان تشریفات را رعایت می کرد؟