به غیر از کمیته هایی که در مناطق و مساجد شکل گرفت، کمیته هایی هم در کلانتری ها به وجود آمدتا در آن وانفسا که نیروهای شهربانی و کلانتری ها جا زده بودند، دل و جرأت پیدا کنند. آقای خمینی هم خواسته بود که آنها سر کار برگردند. لذا در هر کلانتری تعدادی از بچه های کمیته های مناطق مستقر شدند. آقایان با اجرای این تصمیم دو هدف را دنبال می کردند: اول اینکه افراد شهربانی عمدتا به عنوان پس مانده های رژیم شاه تعهد لازم را به اسلام و انقلاب نداشتند و این امر موجب می شد تا آنها در کنار پاسدارها تحت تاثیر قرار بگیرند و تعهد انقلابی و دینی بیابند؛ دوم اینکه بچه های کمیته هم که غرق در بی نظمی و بی انضباطی بودند از آنها نظم و انباط بیاموزند.

اما عملا این طرح جواب نداد. در سیستم شهربانی و ارتش، افراد نظامی بنابر آموزه هایشان چنان نظم و انقیاد و فرمانبرداری داشتند که به راحتی در برابر یک چوب خشک رژه می رفتند و خم و راست می شدند و تعظیم می کردند، ولی بچه های کمیته اینگونه نبودند، اگر تیمساری هم می آمد دست از خوابشان بر نمی داشتند. در مراسم صبحگاه، بچه های کمیته هم می رفتند، اما یکی با دمپایی و دیگری با زیرشلواری و ...

یک سال پس از اجرای طرح، نه تنها اهداف مزبور محقق نشد بلکه نتیجه عکس داد، از تدین و تعهد کمیته ایها کاسته شد و شهربانی چیها هم بنای بی انضباطی گذاشتند، لذا این طرح شکست خورد و کمیته کلانتری ها جمع شد.

 

خاطرات عزت شاهی