مولای من! دیروز 42 سال از عمر این نوکرتان به پایان رسید، با سرعت برق و باد. سریعتر از آن چیزی که حتی بتوان فکرش را کرد. چه مقدار از عمر این نوکرتان مانده باشد، خدا می داند. 

مولای من! شکرگذارتان هستم به خاطر تمام توجهی که به این کمترین داشتید. شما مولای خوبی بوده و هستید. بر این بنده سراپا تقصیر خطاهایش را ببخشید و از خداوند متعال طلب مغرفت نمایید. 

مولای من! چه مصیبتها که از سر باز کردید و چه گرفتاریها که رفع نمودید. اگر نبود توجه شما فتنه ها این کمترین را نابود ساخته بود. 

مولای من! ای مهربان! ای که توفیق نوکری عطا کردی! اعتراف می کنم که شایسته چنین توجهی نبوده و نیستم. اما تو کریمانه از کنار خطاهایم گذتشید و به دیده اغماض نگریستید. می دانم بی ادبیها دیدید و خون دلها خوردید و باز پدرانه دست نوازش بر سرم کشیدید. 

مولای من! اگرچه خطاکارم اما عابق نیستم. رهایم نکن.