برادرم! نور دیده ام! سفر شیرین است و لذت بخش. خاصه اینکه همراه محبوب باشد. تو تنها محبوب منی. تو که می دانی من از آغاز عمر هیچگاه تو را ترک نکرده ام. حتی وقتی عبدالله به خواستگاری آمد شرط کردم هرجا تو رفتی همراهت باشم. حالا چگونه تو را ترک کنم؟! ببین زینبت با چه کسانی همراه شده و به مجلس چه کسانی باید وارد شود. منی که حتی سایه ام را نامحرم ندیده باید با جماعتی همراه شوم که ...
عزیز دلم! تو را ترک نخواهم کرد. اگرچه مجبورم بدن صد پاره ات را در این بیابان، زیر آفتاب سوزان جابگذارم؛ اما به دنبال سرت خواهم رفت.