۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مجاهدین خلق» ثبت شده است

امام خمینی(ره) و مجاهدین خلق

اما آقای خمینی با اینها (مجاهدین) هیچ وقت موافق نبود. در سال 50-51 آقایان هاشمی و طالقانی در نامه­ای خطاب به ایشان خواستار اختصاص بخشی از وجوهات به عنوان کمک به سازمان شدند، اما آقای خمینی اجازه ندادند. ایشان کلا مبارزه مسلحانه را قبول نداشتند. علاوه بر این با مرام آنها نیز موافق نبود. منتها چون جو این طوری بود مخالفت علنی نمی کردند تا دشمن بهره­برداری کند، ولی از طرف دیگر هیچ وقت هم تایید نکردند.

خاطرات عزت شاهی

خود من تا مدتی نمی دانستم که موضع امام عدم تایید این جنبش است. اما این را هم بگویم که اگر آن موقع می دانستم که امام این جنبش و فاز جدید را تایید نمی کند، شاید نسبت به امام کم عقیده می شدیم، نه نسبت به این جنبش که حامل مذهبی و اسلامی آن «سازمان مجاهدین خلق» بود. اصلا فضای آن موقع این گونه بود. درخشش این حرکت در آن فضای غربت به شکلی بود که نیروها را به گونه ای جذب کرده بود که حتی اگر امام هم مخالفت می کرد، بخشی از این نیروها شاید نسبت به امام دلسرد می شدند.

عبدالمجید معادیخواه چشم انداز ایران؛ شماره 30

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمدرضا نصرالهی

بصیرت

(مجاهدین) آن قدر پررو بودند که از موضع قدرت برخورد می کردند، به شورای انقلاب می رفتند، آقایان را می دیدند و حقشان را می خواستند. به غیر از آقای خمینی، مطهری ، ربانی شیرازی، بقیه نظر موافق و همکاری با اینها داشتند. البته مخالفت ربانی شیرازی به درگیری های داخل زندان و جنبه های شخصی باز می گشت. طالقانی هم که اصلا طرفدار آنها بود و معتقد بود که حتی مارکسیستها هم باید سهمی از حکومت داشته باشند.    

 

خاطرات عزت شاهی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا نصرالهی

منافقین دزد

مجاهدین در اوایل انقلاب از نظر مادی هم بار خودشان را بستند، به خیلی جاها دستبرد زدند. از جمله سرقت از شرکت آمریکایی بل هلیکوپتر و تعدادی شرکت های دیگر. آنها حتی بنیاد پهلوی را هم چپاول کردند و تعداد زیادی فرش و جنسهای عتیقه را به یغما بردند. حدود پنجاه قطعه فرش 12 متری و حتی بزرگتر را از طریق محمد ضابطی که پدرش در بازار فرش بود، فروختند. وقتی خبر به گوش ما رسید رفتیم فرشها را جمع کردیم و پدر ضابطی را هم گرفتیم. در این میان سه – چهار قطعه فرش از بین رفت که کارشناسان فرش گفتند: همان سه چهار قطعه به اندازه همین چهل – پنجاه تا فرش ارزش و قیمت داشت. آنها فرشها را از کشور خارج کرده بودند و اکنون همین موارد، جزء مطالبات آمریکا از ایران است. همین طور اموالی که از برخی شرکت های دو ملیتی مثل شرکت ثابت پاسال به غارت بردند.

 

خاطرات عزت شاهی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا نصرالهی

مشکل قدیمی

آنها (مجاهدین) تجمعی در پارک خزانه صورت دادند و چند هزار نفر ا در آنجا جمع کردند. در چند جای دیگر هم این کار را تکرار کردند. شاید انقلابیون موافق نظام و امام نمی توانستند چنین تجمعی را به وجود آورند. البته راه پیمایی و اجتماعی که با نظر آقای خمینی شکل می گرفت استثنا بود؛ مثل راهپیمایی روز 22 بهمن و یا روز قدس. اما دیگران چنین توانی را نداشتند. مردم برای سخنرانی مثلا یک روحانی به این صورت جمع نمی شدند. تعدادی هم که جمع می شدند آدمهای سن و سال دار و کم تحرک و کم انرژی بودند.

 

خاطرات عزت شاهی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا نصرالهی

دیکتاتوری

او (مهدوی کنی) می گفت: اگر حکومت اسلامی شکست بخورد و از بین برود، بهتر است از اینکه ما بخواهیم با زور و با سرنیزه حکومت را نگهداریم. اصطلاح خودش «سرنیزه» بود. می گفت: اگر ما از بین برویم و شکست بخوریم، بهتر است از اینکه حکومتمان دیکتاتوری باشد، استبدادی باشد. ...

آقای مهدوی در خصوص مجاهدین نظرشان این بود که نباید با شدت با آنها برخورد می شد. ... من با شناختی که از سران مجاهدین داشتم به این آقایان هشدار می دادم، به بهشتی، اردبیلی، مهدوی کنی می گفتم که اینها (مجاهدین) هدفشان از بین بردن و حذف شماست. شما را قبول ندارند و بالاخره روزی با شما درگیر خواهند شد و برخورد مسلحانه خواهند کرد.

 

خاطرات عزت شاهی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمدرضا نصرالهی

پدر طالقانی

مجاهدین دنبال راه کار اساسی برای حل مشکل نیودند، فحشهایی هم به طالقانی، ربانی و منتظریو ... می دادند، می گفتند: اینها خر شده اند، اینها ضد انقلاب هستند، درباره طالقانی موضع تندتری می گرفتند، می گفتند: خیانت طالقانی از منتظری و ربانی بیشتر است. چون منتظری و ربانی اصلا شعور سیاسی ندارند، چیزی نمی فهمند. آنها دشمن ما هستند. اما طالقانی چه! او که ادعا می کند با ماست و طرفدار ماست و خودش را سیاستمدار می داند چرا حاضر شده فتوا را امضا کند؟ اوچون آگاهانه این فتوا را امضا کرده، پس گناهش بیش از دیگران است. 

 

 

خاطرات عزت شاهی 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا نصرالهی

رجوی و ساواک

ساواک در اوین واقعا فعال بود. در هر شب و روز یکی-دو نفر از بچه ها را برای سوال و جواب می بردند، بعضی حرف می زدند و از داخل بند خبر می دادند. مسعود رجوی از جمله کسانی بود که او را خیلی می بردند، تحلیل و جزوه و کتاب در اختیارش می گذاشتند تا بخواند. او حتی جزوه تغییر مواضع ایدئولوژیک مرتدین را در همان جا خوانده بود. منتهی هر وقت بر می گشت نمی گفت که در بازجویی بوده است. می گفت من بهداری بودم و چند تا قرص هم نشان می داد و می گفت: سر درد دارم! فقط سران سازمان از کارهای او باخبر می شدند و بچه های پایین اطلاعی نمی یافتند. 

 

خاطرات عزت شاهی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا نصرالهی

قهرمانان پوشالی

واقعا برخی حتی بدون یک ضربه سیلی تمام مرتبطین خود را لو می دادند و همین افراد گاهی به دروغ به عنوان سمبل مقاومت شناخته می شدند. ...نظیر مسعود رجوی، وقتی در شهریور 50 دستگیر شد تا سال 53 شکنجه نشد و صحنه آرایی ها و دفاعیات وی در دادگاه همه و همه به گونه ای بود که همه می پنداشتند به واقع او یک قهرمان است.

یکبار از رجوی پرسیدم: «فلانی که قبلا سمپات شما بود می گوید من در سال 50 خیلی شکنجه شدم. آیا واقعا راست می گوید یا نه؟ مسعود گفت: نه! من که در مرکزیت و در رأس بودم فقط 24 ضربه شلاق خوردم که در دو نوبت بود.»

 

خاطرات عزت شاهی 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمدرضا نصرالهی