فاصله خانه تا محل کارم بسیار زیاد است، چیزی در حدود 40کیلومتر. اگر دقیق بگویم در نزدیک ترین حالت 37 کیلومتر با ترافیک بسیار که عطایش را به لقایش بخشیده ام. مسیر بعدی 48 کیلومتر است با ترافیکی کمتر. این را هم رها کرده ام و هر روز با تاکسی و مترو خودم را به اداره می رسانم. نه اینکه ماشین ندارم ، دارم، یک پراید مدل 83 که معاینه فنی اش را هم گرفته ام. چیزی که اگر نداشته باشید، ماشینتان نه خودتان، اگرچه گاهی خودتان هم باید داشته باشید. جریمه خواهید شد. آقایان فکر می کنند با این این اجبارها می توان از آلودگی هوای تهران کاست. نمی دانند یا نمی خواهند بدانند که مشکل درجای دیگر است؛ نمی دانم. بگذریم.
فاصله خانه تا محل کارم بسیار زیاد است، چیزی در حدود یک ساعت و نیم و گاهی بیشتر و من این مسیر را با تاکسی و مترو طی می کنم؛ به چند دلیل. یکی از مهمترین دلایل این کار استفاده از زمان است برای مطالعه. مترو جای خوبیست برای مطالعه؛ هرچند شلوغ است و تحت فشار قرار میگیرم و هل می دهند و گاهی دعوا می شود و به هم فحش می دهند. اما کتاب باعث می شود فارغ شوم از جو موجود و در حس حاصل از مطالعه غرق شوم و در رویای برآمده از کتاب سیر کنم.
گاهی نفر کناری سرکی داخل کتاب می کشد و چند سطری می خواند و من خوشحال میشوم وقتی ورق می زنم او نیز صفحه جدید را پی میگیرد. گاهی هم درباره کتاب می پرسند و موضوعش. این یعنی علاقمند شده اند.
دیشب وقتی کتاب ناطور دشت را از کیفم درآورد - کتابی را که مدتها پیش از فروشگاه کتاب داخل ایستگاه مترو خریده بودم و چند روز پیش خواندنش را شروع کردم، چون کتابیست که باشگاه کتابخوانی شهرستان پارسیان برای این ماه معرفی کرده است تا در جلسه ماهانه به بحث گذارند و من که دلتنگ جنوبم دارم برنامه هایم را مرتب می کنم دوباره بیش از هزار کیلومتر مسافرت کنم تا چند عشقم را با هم داشته باشم، سفر، کتاب، جنوب و خلیج فارس - این فکر به ذهنم خطور کرد که در مترو و به طور کلی در اماکن عمومی بهتر است کتاب کاغذی دست بگیرم یا ای بوک بخوانم؟
هرکدام محاسن و معایب خود را دارند. اما من به این فکر می کردم که کتاب کاغذی دست گرفتن در جایی که همه سرها داخل گوشی ها و تبلتها فرو رفته نمای بهتری دارد و خواه ناخواه حس کتابخوانی را به دیگران هم منتقل می سازد، مانند خندیدن که مسریست. حتما کلیپش را دیده اید. وقتی ای بوک می خوانی تو هم سرت در گوشی فرو رفته و هیچ فرق ظاهری با دیگران نداری.
این روزها بیشتر از گذشته افرادی را می بینم که در مترو کتاب می خوانند. اگرچه تعدادشان زیاد نیست، اما به مرور بیشتر هم خواهد شد. فرهنگ هم مانند خندیدن مسریست و سخت ترین افراد را نیز تابع خود خواهد ساخت. شاید در این مرحله لازم باشد بیشتر کتاب کاغذی دست بگیریم و فرهنگ کتابخوانی را جابیاندازیم. ای بوک ها مسیرشان باز خواهد شد.
پ ن: مترو تهران کار جالبی کرده. دستگاههایی داخل ایستگاهها تعبیه کرده و با دانلود اپلیکیشن فیدیبو روی گوشی یا تبلت، می تونید به مدت یک ساعت از کتابهای الکترونیکیش به صورت رایگان استفاده کنید. جای تشکر ویژه از مسئولین مترو و فیدیبو وجود داره. خوبه تو بقیه اماکن عمومی چنین امکانی فراهم بشه. همچنین امکان اشتراک و امانت کتاب کاغذی هم تو مترو فراهم بشه. خرج کردن برای ترویج کتابخوانی سرمایه گذاری برای آینده کشوره.