🔶استاد علی صفایی حائری:


ولایت على، نه على را دوست داشتن که فقط‌ على را دوست داشتن است.
ولایت على، على را سرپرست گرفتن و از هواها و حرف‌ها و جلوه‌ها بریدن است. و این ولایت، ادامه‌ى ولایت حق است و دنباله‌ى توحید، آن هم توحیدى در سه بعد؛ در درون و در هستى و در جامعه؛ که توحید در درون انسان، هواها و حرف‌ها و جلوه‌ها را مى‌شکند؛ هواهاى دل و حرف‌هاى خلق و جلوه‌هاى دنیا را. 
و در جامعه طاغوت‌ها را کنار مى‌ریزد 
و در هستى خدایان و بت‌ها را. 
در این حد، موحد، جز خدا کسى را حاکم نمى‌گیرد. جز وظیفه چیزى او را حرکت نمى‌دهد. هیچ قدرت و ثروت و جلوه‌اى در روح او موجى نمى‌آورد و هیچ دستورى او را از جا نمى‌کَنَد. جز دستور حق و امرِ اللّه، از هر زبانى که این دستور برخیزد و از هر راهى که این امر برسد. 
و هنگامى که روحى به آزادى رسید و جز امر حق امرى نداشت و جز خواست او خواهشى نداشت، این روح به ولایت مى‌رسد و به سرپرستى مى‌رسد و دستور او و حتى نگاه او در دل‌هاى موحد عاشق، حرکت مى‌آفریند. 
و این است که رسول به ولایت رسید و به اولویت رسید؛ که النَّبىُ‌ أَوْلى‌ بِالمُؤمِنینَ‌ مِنْ‌ أَنْفُسِهِمْ‌. 
و این است که على به ولایت مى‌رسد؛ که: مَنْ‌ کُنْتُ‌ مَولاه فَهذا عَلىٌّ‌ مَولاه


📚  غدیر، صفحه 13